شیوهی نویسندگی و آثار مارکز
در متن گذشته به شرح مختصر زندگی گابریل گارسیا مارکز نویسندهی بزرگ کلمبیایی و خالق شیوهی داستاننویسی رئالیسم جادویی پرداختیم. در این متن با دو اثر مهم نویسنده یعنی رمان صد سال تنهایی و خزان پدر سالار و ویژگیهای قلم این نویسنده بیشتر آشنا میشویم.
رمان صدسال تنهایی و آغاز رئالیسم جادویی
گارسیا مارکز هنگامی که در شهر ائدهآل خود مکزیکو به کار روزنامهنگاری مشغول بودهاست ناگهان ابتدای رمان صد سال تنهایی که سالها ذهن او را به خود مشغول کردهبود برایش متبلور میشود. تک تک واژههای فصل اول در نظرش مجسم میشوند و حالا تنها کاری که میبایست انجام میداد این بود که آن را با ماشین دیکته کند. پس از همسرش میخواهد که در مورد مسائل مختلف علیالخصوص پول و هزینههای زندگی مزاحم او نشود و ۱۸ ماه پیاپی به نوشتن رمان میپردازد.
در پایان این زمان خانوادهی او که حالا دو پسربچه هم به آن اضافه شدهاست مبلغ ۱۰ هزار دلار مقروض میباشد. تا جایی که وقتی با همسرش به ادارهی پست میرود تا نسخهی حروفچینی رمان را برای ناشر آرژانتینی بفرستد هزینهی ارسال کامل صفحات را ندارد پس به ناچار نصف آنها را میفرستد و نصف دیگرش را با گرو گذاشتن سشوآر همسرش و تعداد دیگری از وسایل تامین میکند.
استقبال باورنکردنی
گارسیا مارکز که توقع استقبال چندانی از کتاب را ندارد از ناشر میخواهد که تنها ۱۰۰۰ نسخه از آن را چاپ کند ولی ناشر تصمیم میگیرد تا ۸۰۰۰ نسخه را طی ۳ ماه به فروش برساند. اما در نهایت نتیجهی کار، خارقالعاده و فرای انتظار است. تمام ۸ هزار نسخه در همان هفتهی اول در ایستگاههای متروی آرژانتین به فروش میرسد و طولی نمیکشد که مردم آمریکای لاتین برای خرید رمان صد سال تنهایی به دکههای روزنامه و کتابفروشیها هجوم میآورند و ترجمههای آن در سراسر جهان پخش میشود.
با کتاب صد سال تنهایی رمان آمریکای لاتین به جهان معرفی شد و شیوهی داستاننویسی “رئالیسم جادویی” که ترکیبی از خیال و واقعیت است برای نخستین بار در عرصهی رمان پدیدار گشت. در این داستان که زندگی چندین نسل از خانواده بوئندیا گزارش میشود، مرز میان خیال و واقعیت از میان میرود و توانایی و اطمینان ما در تمایز میان این دو کاهش مییابد. در صد سال تنهایی رویدادهای غریبی به وقوع میپیوندد مثلا کشیشی که از زمین بلند میشود یا گلهای زردی که مثل باران بر ماکوندو میبارند یا قتلعامی که یک شبه توسط مقامات حکومتی از حافظهها پاک میشود.
رمان سیاسی
صد سال تنهایی رمانی دربارهی سیاست است و به مسائلی مثل جنگهای داخلی، اعتصابها و سرکوبهای نظامی میپردازد. مسائلی که به یاری تخیل مردی آفرینش دوباره مییابد که به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان سیاسی جهان شناخته میشود. او اعماق زوایای قدرت را میکاود و جبر فولادین حاکم بر زندگی انسانها را به نمایش میگذارد.
فهم درست این رمان نیازمند شناخت تاریخ پر خشونت کشور کلمبیا است به گفتهی خود نویسنده شاید کسی که با تاریخ کلمبیا آشنا نباشد از خواندن کتاب لذت ببرد اما قطعا بسیاری از رویدادهای کتاب برای او عاری از معنی و مفهوم خواهد بود.
خزان پدر سالار، داستان تنهایی دیکتاتورها
گارسیا مارکز در اکتبر ۱۹۶۷ برای فرار از دردسرهای موفقیت خارقالعادهی خود که به دنبال انتشار رمان صد سال تنهایی پیش آمد، راهی بارسلونای اسپانیا شد. مشاهدهی اسپانیای آن روز که تحت حکومت دیکتاتوری به نام فرانکو بود و مردم رنجدیدهای که در این شرایط زندگی میکردند؛ زمینهای برای خلق رمان دیگر نویسنده یعنی خزان پدرسالار شد. او برای نوشتن این رمان ۱۰ سال دربارهی دیکتاتورها به مطالعه پرداخت و با انسانهای گوناگونی که در جوامع دیکتاتوری زندگی میکردند گفتوگو کرد. سپس به کارائیب بازگشت و ۷ سال تمام به نوشتن رمان خزان پدرسالار مشغول شد و سرانجام در سال ۱۹۷۵ یعنی سال مرگ فرانکو این کتاب را منتشر کرد.
جزئیات خزان پدر سالار
در این رمان نویسنده برای پدرسالار نامی قرار نمیدهد. داستان به کمک صداهای گوناگون از جمله صدای مادر پدرسالار روایت میشود. رمان با روایت مرگ پدر سالار آغاز شده و به شرح داستان یک دیکتاتور میپردازد. خسرانهایی او برای مردم و کشورش به ارمغان میآورد آنقدر بزرگ و وخیم است که تنها به یاری جادو میتوان آن را بیان کرد، پس گارسیا مارکز هم در کلام خود رو به عناصر جادویی و اغراق میآورد. مثلا در طول داستان، پدرسالار برای پرداخت وامهای خارجی و جلوگیری از ورود نیروهای بیگانه و اشغال کشور دریای سرزمین خود را به آمریکا میفروشد. از نظر نویسنده دریا همه چیز است و از دست دادن دریا یعنی از دست دادن همهی دارایی یک سرزمین. در اینجا او تلویحا به استعمار اقتصادی کشورهای آمریکای لاتین توسط همسایهی شمالی یعنی آمریکا اشاره میکند و آن را محکوم مینماید.
دیکتاتور تنها
گارسیا مارکز خزان پدرسالار را شعر بلندی دربارهی تنهایی یک دیکتاتور میداند و آن را نسبت به صد سال تنهایی دستاورد ادبی مهمتری میشمارد. او توصیفی عمیق و عجیب از تنهایی دیکتاتورها دارد : “آدم هرچه بیشتر قدرت بدست بیاورد، تشخیص این که چه کسی با اوست و چه کسی علیه اوست دشوارتر میشود. هنگامی که به قدرت کامل دست یافت دیگر تماس او با واقعیت به کلی قطع میشود و این بدترین نوع تنهایی است. شخص دیکتاتور شخص بسیار خودکامه، گرداگردش را علائق و آدمهایی میگیرند که هدفشان جدا کردن او از واقعیت است. همه چیز دست به دست هم میدهند تا تنهایی او را کامل کنند.”
گارسیا مارکز یک نویسندهی سیاسی
گارسیا مارکز یکی از بزرگترین نویسندگان سیاسی در جهان است. او سه هدف مهم از نوشتن دارد. نخست آنکه میخواهد ادبیاتی خوب و ماندگار بیافریند. دیگر آنکه بر وحشتها و بیعدالتیهای آمریکای لاتین انگشت بگذارد به نحوی که این وحشتها و بیعدالتیها همواره در وجدان جمعی مردم زنده بمانند و سوم اینکه میکوشد تا به کمک نوعی دیپلماسی زیرزمینی بر حل برخی از مسائل فائق بیاید. شهرت و نفوذی که گارسیا مارکز با نویسندگی به آن دست مییابد موجب میشود تا بتواند در جهت صلح، خلع سلاح و حقوق بشر گامهای بلندی بردارد.
ویژگیهای قلم گارسیا مارکز
در هم آمیختن خیال و واقعیت(رئالیسم جادویی)
گارسیا مارکز به نحوی خیال و واقعیت را در هم میآمیزد که تمایز آنها از یک دیگر دشوار میشود و به این ترتیب شیوهی داستاننویسی رئالیسم جادویی را میآفریند. اما جالب است که بدانید، او خود از این که رمان صد سال تنهایی به جهت عنصر تخیل مورد تحسین قرار میگیرد اظهار تعجب میکند و میگوید که در سراسر متنش یک سطر هم پیدا نمیشود که براساس واقعیت نوشته نشدهباشد. در اصل، واقعیت از نظر او فقط زندگی روزمره نیست، بلکه اسطورهها، افسانهها، عقاید مردم و… هم بخشی از واقعیت روزانه محسوب میشوند. محیطی که گارسیا مارکز خود در آن بزرگ شده از اختلاط فرهنگهای گوناگون به وجود آمدهاست و سرشار از افسانه و رازها و نادانستهها بودهاست.
کلام جادویی گارسیا مارکز معنای خاص خود را دارد و در خدمت اهداف نویسنده میباشد مثلا در “داستان ارندیرای بیگناه و مادربزرگ سنگدلش” هر بار که اولیس جوان به لیوان دست میزند رنگ لیوان تغییر میکند. گارسیا مارکز در توضیح این تغییر میگوید:” میخواستم بگویم که عشق زندگی را دگرگون میکند. هر چیزی را دگرگون میکند.”
استفاده از اغراق در آثار مارکز
کلام گارسیا مارکز سرشار از اغراق است. برای مثال هرچند در واقعهی تاریخی اعتصاب کارگران کشتزارهای موز تعداد واقعی کشتهها مشخص نیست و در حدود چند صد نفر تخمین زده میشود اما نویسنده در صد سال تنهایی برای نشان دادن وحشت این قتلعام و دست خالی بودن کارگران تعداد کشتهها را تا ۳ هزار نفر بالا میبرد و مردم هم با خواندن رمان از ۳ هزار کشته در این واقعه سخن میگویند.
استفاده از بیان دقیق برای باورپذیر کردن تخیل و اغراق
او معتقد است نویسنده هر چیزی را میتواند در متن خود بگنجاند به شرط آنکه بتواند آن را باورپذیر کند و شگرد گارسیا مارکز برای باورپذیر کردن تخیلاتش بیان دقیق آنها بودهاست. مثلا توضیح میدهد: ” اگر بگویید ۲۰۰ فیل گذشتند کسی حرف شما را باور نمیکند ولی اگر بگویید ۲۳۲ فیل گذشتند که میان آنها ۷ بچه فیل هم دیده میشدند، آن وقت خواننده باور میکند.”
عنصر اغراق هم در کلام او به همین شیوه قابل باور میشود. “اگر بگویید یک فیل ارغوانی دیدهاید کسی باور نمیکند اما اگر بگویید که آن روز بعداز ظهر ۱۷ فیل ارغوانی دیدهاید که پرواز میکنند آن وقت داستان شما ظاهر حقیقی به خود میگیرد.”
آغاز رمان با یک تصویر بصری
هر کدام از رمانهای گارسیا مارکز با یک تصویر بصری آغاز میشود. نقطهی آغازین رمان “طوفان برگ” پیرمردی است که نوهی خود را به مراسم تشیع جنازه میبرد. صد سال تنهایی هم با تصویر پیرمرد دیگری آغاز میشود که نوهی خود را به بازار میبرد تا به او نشان بدهد که یخ چیست؟
چنین تصاویری این سوال را در ذهن خواننده ایجاد میکند که چرا رمانهای گارسیا مارکز با تصویر یک پیرمرد آغاز میشود؟ این پیرمرد در حقیقت همان پدربزرگ نویسنده است که تاثیری عمیق در روح او به جای نهادهاست. پیرمردی که گارسیا مارکز دوران کودکی خود را در کنار او سپری کرده و دربارهی او میگوید: “فرشتهی نگهبان کودکی من یک پیرمرد است. در واقع پدربزرگم بوده. من همیشه در ذهنم پدربزرگم را میبینم که چیزهای مختلفی را نشانم میدهد. ” پس به این ترتیب ابتدای رمانها با تصویر پیرمردی آغاز میشود که خواننده را با خود همراه میکند تا چیزهای مختلفی را به او نشان بدهد.
بهره گرفتن از محیط و تجربیات زندگی
هر چند آثار گارسیا مارکز لبریز از تخیل است اما او برای خلق همین تخیل هم به محیط و تجربیات خود رجوع میکند. برای مثال یکی از داستانهایی که مادربزرگ برای او در کودکی تعریف کردهبود. قصهی دختری است که همراه با فروشندهی دورهگردی میگریزد. مادربزرگ برای پایان دادن به داستان میگوید که دختر به آسمانها رفتهاست. سالها بعد نویسنده از پشت پنجره خدمتکار همسایه را میبیند که لباسها را روی رخت پهن میکند. پس تصویر لازم را بدست میآورد و در صد سال تنهایی رمدیوس خوشگله در حالی که دارد ملافهها را تا میکند به آسمانها پرواز مینماید.
در شهرک آرکاتا زادگاه گارسیا مارکز کشیشی میزیستهاست که به گفتهی مردم مقامی آنقدر بالا داشت که در طول مراسم عشای ربانی هر وقت جام را بلند میکرد از روی زمین بلند میشد. همانطور که کشیش در صد سال تنهایی هر وقت شیر کاکائو مینوشد از روی زمین بلند میشود. در جای دیگری از رمان به دنبال مرگ اورسولا و به احترام درگذشت او هزارها پرنده از آسمان به زمین میافتند. گارسیا مارکز این صحنه را از دوران روزنامهنگاری خود به یاد دارد و میگوید یک بار تغییرات جوی سبب مرگ میلیونها پرنده شد و امواج لاشهی آنها را به ساحل اکوادور و کلمبیا آورد. پس به این ترتیب ترکیبی از فرهنگ و تجربیات، نویسنده را در خلق تخیلاتی بینظیر و آفرینش شیوهی رئالیسم جادویی یاری میکند.
نویسنده: الهام برزین
_____________________________________________
منبع: گلشیری، احمد. مقدمه بهترین داستانهای کوتاه/گابریل گارسیا مارکز.