کلاسیسم یا ادبیات کلاسیک چیست؟
هنگامی که از کلاسیک به عنوان یک مکتب ادبی سخن میگوییم منظور ما مکتبی است که در قرن هفدهم میلادی در کشور فرانسه به وجود آمد و از ادبیات روم و یونان قدیم تقلید میکرد. با ایجاد این جریان ادبی تازه، کشورهای دیگر هم از مکتب ادبیات کلاسیک فرانسه سرمشق گرفتند و به خلق آثار ادبی با این ویژگیها پرداختند.
در دورهی قرون وسطی هنرمندان آثار خود را با قریحه ذاتی، سهولت بیان و سلاست خودجوش و فی البداهه خلق میکردند. این هنرمندان با وجود خلق شاهکارهای تردیدناپذیر در عرصههای گوناگون هیچ وقت تصور نمیکردند که برای رسیدن به زیبایی میتوان به یک رشته قوانین و قواعد و نظام کم و بیش منسجم رجوع کرد.
در حقیقت در این دوره اثری از آموزش حرفه به نویسندگان و شاعران نبود و صرفا تخیلی قوی به همراه احساسات ظریف و بیانی سلیس و استعدادی ذاتی برای آفرینش اثر ادبی کفایت میکرد. اما بنیانگذاران مکتب کلاسیک تصمیم گرفتند تا قبل از خلق آثار ادبی ابتدا آن را فرا بگیرند و برای این کار به آثار ادیبان بزرگ گذشته رجوع کردند.
بنابراین به جای تقلید از گذشتگان به مطالعهی نظریات آنها پرداختند و تلاش کردند تا اصول و قواعدی را که آنها در آثار خود ذکر کردهاند، تشریح و تفسیر کنند و کارهای خود را با این قواعد تطبیق بدهند. از نظر آنها هنر اصلی شاعر یا نویسنده در رعایت دقیق این اصول بود و نویسندهای میتوانست اثری زیبا به وجود بیاورد که این قواعد را بهتر رعایت میکرد.
دلیل اینهمه قواعد محکم در عالم ادبیات چه بود؟
برای بیان اینکه چه دلایلی وجود چنین قواعد محکم و تغییرناپذیری در عالم ادبیات را ایجاب میکرد ابتدا باید وضعیت اجتماعی این عصر را بشناسیم. عصر کلاسیک بیش از هرچیز دوران سلسله مراتب است. پادشاهان با پیروزی در جنگها با قدرت زیاد در عرصهی حکمرانی مستقر شدند و با حقی که خدا به ایشان داده بود به فرمانروایی مطلق جامعه دست یافتند و هرطور که میخواستند مردم و اموال آنها را اداره میکردند.
در این دوران مفهوم عشق به میهن با عشق به پادشاه و اطاعت از او درآمیخته بود و زندگی درباری و سالنها بسیار مجلل و درخشان و سرشار از آداب و رسوم بود، پس در چنین شرایطی ادبیات هم باید تابع انضباط و قواعد و مقررات میشد. در این دوره “هنر” وسیلهی تفریح و تفنن نبود و تنها هنگامی ارزش داشت که چیزی یاد میداد یا به “اخلاق” خدمت میکرد.
هنرمندان کلاسیک از ذکر برخی موضوعات مهم مانند بحثهای تند سیاسی، مخالفت با مذهب و آوردن سخنان الحادی و… در تئاتر پرهیز میکردند و قصد نداشتند که ساز دیگری بنوازند و نظم موجود در جامعه را برهم بزنند. از ادیبان این دوره میتوان به بوالو، راسین و لافونتن اشاره کرد.
اصول و قواعد ادبیات کلاسیک چیست؟
در این جا به معرفی مختصر برخی اصول و قواعد ادبیات کلاسیک میپردازیم. این اصول از بررسی آثار ادبی روم و یونان قدیم و نظریات آنها بدست آمدهاست:
تقلید از طبیعت
هنرمند کلاسیک کل طبیعت را تقلید نمیکند بلکه درصدد تقلید از طبیعت انسانی است بنابراین به شرح تمایلات، محبتها و تاثرات آدمی میپردازد که در مخاطب هم اثر خود را میگذارد البته در این آثار از صفات پست انسانی صحبت نمیشود چون این صفتها در حیوانات هم وجود دارند و پرداختن به آنها دون شان انسان است.
تحلیل احساسات
در این دوره برخی از جوامع اروپایی تحت تاثیر اندیشه خردگرایی دکارتی هستند اما نویسندگان کلاسیک فرانسوی ادعای خردگرایی و دادن نظام خردگرایانه به زندگی را مسخره میکردند و آن را مناسب ادبیات نمیدانستند. آنها شور درون را مقاومتناپذیر و احساسات آدمی را گوناگون و گول زننده میدادند پس به جای نگاه خردگرایانه نگاهی تحلیلی به احساسات انسان ها داشتند به نحوی که قهرمانان تراژدی و رمان کلاسیک به خوبی احساسات خود را تحلیل میکردند.
جست و جوی تعادل و کمال
کلاسیک به دنبال تعادل درونی و کمال است. وجود آدمی با نیروهای پرهرج و مرجی مانند عشق و عاطفه، جنون، عصیان و… احاطه شدهاست. درین جا هنرمند میکوشد تا براین احساسات متفاوت غلبه کند و اگر هم نتوانست آنها را در مسیر معینی هدایت نماید. آدمی با اندیشیدن به “کمال” و غلبه بر احساسات و امیال خود آرامش مییابد برخود مسلط شود و احساس شادمانی مینماید.
آموزنده و خوشایند
از نظر هنرمند کلاسیک اثر هنری باید آموزنده و دارای نتیجه اخلاقی باشد. البته این مکتب مخصوص وعظ و خطابه خشک هم نیست بلکه یک مکتب اخلاقی حد فاصل درس و تعلیم محض و بازی و تفریح ساده است و تلاش میکند که به نحوی این مسائل را آموزش بدهد که برای مردم خوشایند باشد و اصولا دلیل ایجاد اثر هنری در حقیقت همان جنبهی اخلاقی آن است.
وضوح و ایجاز
هنرمند کلاسیک جملهها را با دقت و ظرافت هنرمندانهای تنظیم میکند و کلمات نامفهوم و زائد را حذف میکند. زبان کلاسیک وسیع نیست و کلمات محدود است و قاعدهی مهم کلاسیک در این است که مطالب بیشتری با حداقل کلمات ممکن بیان شود و کلمات متعدد و غیرمصطلح به کار نرود. اثر نویسنده بایستی خلاصه باشد و در یک یا دو جلد بگنجد و از گفتن موارد بیفایده پرهیز نماید.
حقیقت نمایی
در ادبیات سخن از چیزی نیست که اتفاق افتادهاست بلکه صحبت از وقایعی است که برحسب ضرورت یا ” حقیقت نمایی” امکان وقوع دارد. برای مثال مورخ آنچه که رخ دادهاست را شرح میدهد اما شاعر از آنچه که میتوانست اتفاق بیفتد بر حسب شخصیت و روحیات خود سخن میگوید.
وحدت موضوع
زندگی عادی و روزانه هرشخصی سرشار از حوادث و وقایع گوناگون است اما برای خلق یک نمایشنامه یا داستان به شرح یک حادثه پرداخته میشود و شاخ و برگها و وقایع زائد از روایت حذف میشود. اجزای مختلف یک موضوع باید به نحوی در کنار هم چیده شوند و چنان وحدتی را تشکیل بدهند که کوچکترین قسمتی از آن را نتوان تغییر داد یا حذف کرد.
وحدت مکان و زمان
مکانهایی که حوادث در آن به وقوع میپیوندد نباید متعدد و دور از هم باشد. ارسطو یکی از ویژگیهای تراژدی را بستر زمانی محدود روایت در حد یک شبانه روز میداند به عبارت دیگر نباید داستان نمایش در بستر سالها و قرنها رخ بدهد و همان مدت زمان اجرای نمایش برای بستر روایت کفایت میکند.
طبقه بندی انواع آثار ادبی در دورهی کلاسیک
در دورهی کلاسیک آثار ادبی هم مانند طبقات اجتماع دارای سلسله مراتب طبقه بندی شده بودند که در زیر به معرفی برخی از این طبقات پرداخته میشود.
حماسه در ادبیات کلاسیک
هریک از شاعران کلاسیک به نوبهی خود کوشیدند تا اثری مانند ایلیاد به وجود بیاورند. در این آثار عظمت و جلال جنگجویانه و قهرمانان داستان برجسته هستند و عشق هم به شرط این که دارای جایگاهی برجسته و بزرگ باشد میتواند در خلال حوادث مطرح شود. قهرمانان حماسه از هرجهت کامل هستند به طوری که حتی خطاهای آنها هم خالی از جنبهی قهرمانی نمیباشد.
تراژدی و کمدی
تراژدی، روایتی نمایشی است که از تاریخ یا افسانهها استخراج میشود. قهرمان تژادی قرار نیست که بیش از حد پرهیزکار و صحیح العمل یا جنایتکار باشد. بلکه به عقیدهی ارسطو باید فردی باشد که بر اثر یک اشتباه از خوشبختی به تیره روزی افتاده است و چنین روایتی در مخاطب احساس ترس و ترحم میکند. بنابر عقیده ارسطو در تراژدی قهرمان باید با اشخاصی که قطب مخالف او را تشکیل میدهند، رابطهی خانوادگی و یا احساسی داشته باشد.
کمدی هم یک اثر نزدیک به تراژدی است. اثری نمایشی و جالب که حوادث آن از زندگی روزمره گرفته شده و اصل حقیقت نمایی بیشتر از سایر آثار در آن رعایت شود. کمدی باید پایان خوشی داشته باشد و دارای حادثهای ابتکاری باشد.
اشعار چوپانی، غنائی و هجایی
اشعار چوپانی داستان چوپانهایی است که نغمه طبیعت و عشقهای خود را میسرایند. این نوع از شعر نباید جنبهی ابتدایی و روستایی خود را از دست بدهد. اشعار غنایی انواع مختلفی دارد و مهمترین نوع آن قصیده است که شامل ستایش خدایان و وصف فتوحات و بیان عشق است. از انواع دیگر شعر میتوان به اشعار هجایی، لطیفه، ترجیع بند و… اشاره کرد که دارای اصول و قانون مشخصی نیستند و بیشتر بنابر ذوق گویندگان روایت میشوند.
نویسنده: الهام برزین
___________________________________________________________________________
*برگرفته از کتاب مکتبهای ادبی اثر رضا سید حسینی جلد اول