“ادبیات دراماتیک” همان ادبیات نمایشی است که ارسطو در نوشتههای خود آن را یکی از انواع مهم ادبی میداند. هنگامی که در دل تاریخ به سیر و سفر میپردازیم، میادین شهرهای یونان و روم باستان را می بینیم و گروههایی که در آن به اجرای نمایشنامه میپرداختند و مردمی که به دور آنها حلقه زده و با دیدن این نمایشها سرگرم میشدند. برخی از این نمایشنامهها جنبهی سیاسی و اجتماعی و ملی داشتند و عامل ایجاد حرکتهایی در میان مردم بودند.
در ایران قبل از اسلام هم ظاهراً نمایش وجود داشته و گفتهاند که در دربار سلوکیان و شاید هم پارتیان گاهی نمایشنامههای یونانی اجرا میشدهاست. اما در ایران پس از اسلام نمایش و نمایشنامه جایگاهی ندارد مگر این که متن تعزیه نوعی نمایشنامه تلقی شود و یا نقالی و شبیهخوانی و امثال آنها نوعی نمایش محسوب گردد. نمایشنامههایی که سناریوی آن را همهی مردم از پیش میدانستند و از ابتدا و انتهای آن آگاه بودند. در ادبیات غرب به نمایشنامهای که فقط برای خواندن است و نه برای اجرا کردن نمایشنامه دربسته Closet Drama میگویند اما سناریوهای فارسی به این قصد هم نوشته نمیشد زیرا اصولا مفهوم نمایش در ذهن قدمای ایرانی وجود خارجی نداشته است.
در اروپا نمایشنامهها بیشتر به زبان شعر و منظوم بودند همان طور که ادبیات داستانی ما هم در قدیم بیشتر منظوم بودهاست تا منثور. از قرن هیجدهم به بعد در فرانسه نمایشنامههای مرسوم به وجود آمد که به جای تراژدی و کمدی به مسائل معمولی زندگی میپرداخت. شاید هم مخلوطی از همان کمدی و تراژدی بود. این نوع درام در نهایت به درامهای رئالیستی منجر شد. در ادبیات دراماتیک عصر رنسانس دیگر برخلاف دوران یونان و روم، انسان بازیچهی سرنوشت نبود بلکه این اومانیسم بود که بر فضای درام تسلط داشت.
درام در اکثر تمدنهای قدیم وجود داشت و جزء مراسمهای مذهبی به شمار میرفت. رقص و آواز آن را هم باید قسمتی از مراسم کهن مذهبی به شمار آورد. در اروپا، کلیسا به سبب علاقهی مردم به تئاتر، درام زندگی مسیح و قدیسان را نمایش و ترویج میداد.
ادبیات دراماتیک از منظر ارسطو
از دید ارسطو درام در دو دسته میگنجد: تراژدی و کمدی.
تراژدی
حتما تا به حال اسم تراژدی به گوشتان خوردهاست. نامی که پیشاپیش خبر از یک پایان داستانی غمناک میدهد. تراژدی در اصل نوعی نمایش است نمایشی که در آن سیر داستان و حوادث و اتفاقات به صورت منطقی رفته رفته به یک فاجعه برای قهرمان داستان میانجامد و آن فاجعه معمولا مرگ جانگذار همان قهرمان تراژدی است. این قهرمان نه خوب است و نه بد بلکه مخلوطی از خوبیها و بدیهاست که بر اثر بختبرگشتگی یا بازی سرنوشت ناگاه از اوج قلهی سعادت سقوط میکند. این تغییر سرنوشت در نتیجهی عمل خطای خود قهرمان است که براساس نقطه ضعفی که دارد مرتکب آن میشود. از این جهت تراژدی در ما احساس شفقت برمیانگیزد. قهرمان بیش از گناه و خطای خودش مجازات میشود و از آنجا که انسانها جائزالخطا هستند با همذات پنداری با قهرمان داستان دچار احساس ترس و شفقت شده و با دیدن سرنوشت او تزکیه و تطهیر میشوند.
با این تعریف، ادبیات داستانی ما هم داستانهایی در حکم تراژدی دارد قصههایی مانند رستم و سهراب و یا رستم و اسفندیار که حتی قابلیت اجرا شدن دارند هرچند به این منظور نوشته نشدهاند.
از نظر ارسطو بخت برگشتگی قهرمان تراژدی براثر اشتباهی است که از خود او سر میزند. این مطلب در مورد تراژدیهای مخیل و داستانی Fictional صحیح است اما وقتی صحبت از وقایع تاریخی و قهرمانان واقعی به میان میآید معمولا به علت علاقهای که به قهرمانان داریم نمیخواهیم آنها را کسی بدانیم که بر اثر نقطه ضعف اخلاقی مرتکب اشتباه شدهاند پس در این گونه موارد به طور کلی و مبهم سرنوشت را مقصر معرفی میکنیم و اوضاع و احوال تاریخی و اجتماعی را انگیزه فاجعه در نظر میگیریم مثلا در روایت رستم و اسفندیار ، رستم به پاس آبروی چند صدساله از آیینهای قومی و خانوادگی و پهلوانی تخطی نمیکند و اسفندیار هم بنابر وظیفهی دینی در برابر رستم قرار میگیرد و به این ترتیب فاجعه رخ داده و توجیه میشود.
اجزای تراژدی از نگاه ارسطو
به عقیدهی ارسطو تراژدی هفت جزء دارد:
- طرح داستان (plot) که همان ترتیب منظم حوادث و اعمال داستان است.
- قهرمانان داستان (character) که بازیگران نمایشنامه هستند.
- اندیشهها که نتیجهی حرفها و اعمال قهرمانان است.
- بیان شخصیتها که باید موزون و سنگین باشند.
- آوازهای کر که دستهی همسرایان در حین اجرای تراژدی میخوانند.
- وضعیت صحنه و نمایش
البته نمایشنامه نویسان بعدی کم کم از اصول ارسطویی فاصله گرفتند مثلا در تراژدیهای شکسپیر شوخی و خنده هم دیده میشود هرچند که برای مثال اتللو شکسپیر هم چنان یک تراژدی واقعی ارسطویی است.
ویژگی تراژدیهای امروزی
- قهرمانهای تراژدیهای امروزی از بین افراد عادی جامعه انتخاب میشوند. برعکس قهرمانهای قدیم که در هالهای از عظمت و وقار احاطه شده بودند.
- در تراژدیهای امروزی به جای سرنوشت، صحبت از فشارهای روانی است که باعث بدبختی فرد یا خانواده میشود و گاهی هم باعث درگیری فرد با قوانین اجتماعی میگردد.
- در نمایشنامههای امروزی موضوعات محدود نیستند و هرچیزی قابلیت مطرح شدن دارد درحالی که در تراژدیهای قدیمی صرفا صحبت از مسائل عالی مثل سرنوشت و ارزشهای اخلاقی بودهاست.
کمدی
نوع دوم ادبیات دراماتیک از نظر ارسطو، کمدی (Comedy) است. کمدی در اصل نمایشی است که توجه بیننده را به خود جلب میکند و باعث سرگرمی او میشود. هرچند که کمدی با خنده و تفریح همراه است اما در اصل مسائل جدی را در پرده شوخی نمایش میدهد. در اینجا برخلاف تراژدی بیننده میداند که آنچه که برای قهرمان داستان رخ میدهد جنبهی شوخی و سرگرمی دارد و فاجعهای برای او رخ نمیدهد و در نهایت سیر حوادث در جهت کامرانی قهرمان است.
کمدی در اصل باید نمایشی باشد اما در اینجا هم مانند تراژدی نمونههایی در دست است که ماهیت غیرنمایشی دارد.
انواع کمدی
منتقدان غربی غالب کمدیها را در چهار دسته طبقهبندی میکنند:
- کمدی رمانتیک: این نوع کمدی مشتمل بر حوادث و ماجراهای عاشقانهی زنی است که قهرمان کمدی است و عشق او علیرغم تمام مشکلات و موانع در نهایت به شادکامی میانجامد. اوج این نوع از کمدی را میتوان در آثار شکسپیر و نویسندگان دورهی الیزابت یافت. رویای نیمه تابستان اثر شکسپیر یکی از نمونههای خوب کمدی رمانتیک است.
- کمدی رفتار: این اصطلاح براساس آثار شکسپیر مانند هیاهوی بسیار برای هیچ وضع شده است. در این نوع کمدی قراردادها و رسوم اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد. در پارهیی از این نوع کمدی صحبت از اعمال زشت بزرگ زادگان و توطئههای اشراف است و جنبهی خندهدار آن در گرو مکالماتی است بین شخصیتهای احمق رد و بدل میشود. از این نوع کمدی میتوان اهمیت ارنست بودن اثر اسکار وایلد را نام برد.
- کمدی طنز: در این نوع کمدی کسانی که قواعد اخلاقی و اجتماعی را رعایت نمیکنند مورد تمسخر قرار میگیرند و از بینظمیهای اجتماعی انتقاد میشود. در این روایتها دغلکاران داستان در نهایت سرنوشت خوبی نمییابند.
- کمدی فارس (Farce): کمدی سبک است که میخواهد بیننده را از صمیم دل بخنداند از این رو شخصیتها را بزرگ و کوچک میکند و در موقعیتهای خندهآور قرار میدهد.
البته انواع دیگری از کمدی مانند کمدی سانتیماتال و… هم وجود دارد که در اینجا از بیان آنها صرف نظر میشود. به غیر از دستهبندی معرفیشده در مجموع میتوان کمدیها را در دو دسته اصلی طبقهبندی کرد. یک دسته، کمدی عالی که مخصوص قشر خاص و روشنفکران است و شوخیهای ظریفی را مطرح میکند و دوم کمدی پست که عامیانه و سطح پایین است. جنبهی روشنفکری ندارد و حاوی شوخیهای مبتذل و جوکهای زشت است.
کمدی در ادبیات و فرهنگ ایرانی
نمایشنامهی کمدی به این اشکال غربی در ایران رایج نبوده است اما قطعات کوتاه منظوم و منثور بسیاری در ادبیات ایران یافت میشود که در مقام طنز و انتقاد از مفاسد اجتماعی و طبقات مختلف جامعه هستند مانند آثار عبید زاکانی. هرچند باید در نظر داشت که این قطعات قابلیت اجرای نمایشی ندارند و از این جهت نمیتوان آنها را کمدی نامید. شاید تنها بتوان نمایشهای تخته حوضی را با نمایشهای کمدیا دل آرته در ایتالیای قرن ۱۶ تا ۱۸ میلادی مقایسه کرد که در آن بازیگران ماسک به چهره داشتند و در حین بازی بدیههسرایی میکردند مانند نمایش روحوضی که بازیگرانی همچون کاکاسیاه با بدیههگویی، موضوعات نمایش را از حالت ثابت و تکراری خارج میکنند.
نویسنده: الهام برزین
____________________________________________________________________
منبع: شمیسا، سیروس (۱۳۷۶) انواع ادبی.