تفاوت قصه با زندگی واقعی
اگر قصهنویس را کسی بدانیم که دست به تقلید از زندگی میزند و یک نسخهی ثانی از زندگی بشر برروی زمین را ارائه میدهد بنابراین باید معلوم کنیم که این تقلید به چه صورت است و قصهنویس چگونه با تقلید از حوادث زندگی به سطح یک آفرینندهی هنری ارتقا مییابد؟
ماهیت زندگی چگونه است؟
اگر زندگی روال عادی و روزمرهی ما باشد، حقیقتی است بسیار آشفته، بینظم و درهم و برهم. زندگی واقعیت پرهرج و مرجی است که در آن حوادث یکی در این سو و دیگری در آن سو و سومی در جایی دیگر رخ میدهد و به نظر میآید که همه چیز تصادفی و بینقشه است و هیچ الگوی خاصی برآنها حاکم نمیباشد. زندگی تداوم ندارد و این عدم تداوم حتی بر حافظه و افکار انسان نیز حاکم است. پس اگر زندگی به همین شکل تقلید شود چیزی به جز اثری آشفته و بیجهت و بدون معنا به وجود نمیآید.
فرق قصه با زندگی واقعی در چیست؟
هدفمند و جهت دار بودن
کار هنر در شکل دادن و جهتدار کردن و منطق بخشیدن به تجربهها و حوادث بیمفهوم است. قصهنویس دانههای حوادث را میگیرد به آنها معنی میبخشد و سپس با نخی از طرح و توطئهی داستانی این دانهها را در کنار یک یکدیگر به تسبیح میکشد. قصههای امروزی همه پیرو قانون علت و معلول هستند و برخی از اعمال و حوادث به صورت مشخص تحت تاثیر عوامل و حوادث دیگر میباشند.
برای خلق یک قصه، قصهنویس از تجربههای شخصی خودش شروع میکند و نسبت به آن جهتگیری عاطفی مینماید و به این طریق آن را از رودخانهی بیهدف تجربیات دیگر جدا میسازد. رفته رفته تجربههای مشابه در کنار این تجربه قرار میگیرند و به این ترتیب از تداوم این تجربیات قصهها آفریده میشوند. به عبارتی دیگر نویسنده یک طرح و الگوی خاص را بر زندگی سوار میکند که ناشی از دید عاطفی و فکری او میباشد.
خلق وقایع در قصه
البته زندگی با همهی بیشکلی خود از حقایقی ثابت هم تشکیل میشود. تاریخ و حوادث آن مانند اعمال انجامشدهای هستند که به جبر رخ دادهاند. در میان اصحاب قلم، مورخان و روزنامهنگاران باید حوادث را به همان صورت که به وقوع پیوستهاند، روایت نمایند و قادر به دخل و تصرف جدی در آن نمیباشند اما شرایط قصهنویس متفاوت است. او میتواند به خلق محدود و دوبارهی وقایع بپردازد و این یک امکان و مزیت ویژه است. برای مثال در دورههای سیاه و استبداد مانند عصر نازیها که مورخان و روزنامهنگاران تحت فشار هستند این روشنفکران نویسندهاند که با بیان رمزی خود در قالب قصهها به مبارزه با استبداد میپردازند.
عنصر زمان
در نهایت تفاوت دیگر قصه با زندگی واقعی در عنصر زمان است. قصهها برخلاف زندگی نیاز به زمان فشرده دارند و نویسنده برای خلق قصهی خود زمان لازم را از زندگی جدا ساخته و باقی را به دور میاندازد.
____________________________________________________________________
برگرفته از کتاب “قصه نویسی” اثر رضا براهنی