دنیای کمیکاستریپ زادگاه ابر قهرمان های بزرگ دنیاست. از سوپرمن و بتمن گرفته تا اسپایدرمن، هالک و خانوادهی شگفتانگیز. شخصیتهایی که قدرتهایی ما فوق بشری دارند و ویژگیهای بینظیرشان به شدت ما را تحت تاثیر قرار میدهد. قصههای ابرقهرمانی به مخاطبان فرصت میدهند تا برای دقایقی کوتاه از فضای تکراری و کسلکنندهی زندگی روزمره خارج شوند و در لذت انجام کارهایی خارج از توان خود شریک باشند.
وقتی ابرقهرمانی را دوست داریم به خوبی میتوانیم با او همذاتپنداری کنیم. مثلا هنگامی که ابر قهرمان ما کرهی زمین و انسانهای کوچک روی آن را نجات میدهد، احساس نوعدوستی در وجود ما زنده میشود یا وقتی در یک داستان سیاه و سفید انسانهای پلید و شرور را از بین میبرد وجود ما به یکباره غرق در احساس غرور و شادی میشود.
عجیب نیست که فیلمهای هالیودی شخصیتهای خود را از بین ابر قهرمان های محبوب کمیک استریپها انتخاب میکنند. چون این شخصیتها قبلتر امتحان خود را در باجههای فروش پس دادهاند. در اصل کمیک استریپهای مشهور با استقبال گستردهی مخاطبان خود است که ادامه مییابند و در آثار بعدی منتشر میشوند.
پس با ما همراه شوید تا شما را به زادگاه بسیاری از ابرقهرمانهای محبوب دنیا یعنی سرزمین آمریکا ببریم و مروری خاطرهانگیز بر چند موجود فوق بشری داشتهباشیم.
تولد قهرمانها قبل از ابرقهرمانها
“باک راجرز” نام یک کمیک استریپ مهم در تاریخ کمیک استریپ آمریکاست. شخصیت باک راجرز پدر ابر قهرمان های آمریکایی مثل سوپرمن، بتمن و … محسوب میشود که مدتی بعد در دنیای کمیک استریپ ظهور میکنند. البته این کمیک استریپ به جز آمریکا در جهان هم به محبوبیت زیادی میرسد و حسابی معروف میشود. باک راجرز داستان خلبانی جنگی است که در غار به دام میافتد و با استنشاق گازی سمی به خواب میرود. وقتی ۵۰۰ سال بعد به هوش میآید میفهمد که کشورش به دست مغولان افتاده و حالا او با عدهای دیگر به جنگ رئیس مغولان میرود تا سرزمینش را نجات دهد.
مجلهی داستانی پالپ، خالق قهرمان دیگری در همین دوران است. مخاطبان مجله در شمارهی اکتبر سال ۱۹۲۹ با تصویر هیجانانگیزی بر روی جلد روبهرو میشوند. شخصیتی که مثل بربرها لباس پوشیده و با یک شیر ترسناک مبارزه میکند. اسم داستان هم عجیب به نظر میرسد. تارزان: مرد میموننما!! بله این مجله برای اولین بار همان شخصیت تارزان مشهور خودمان را خلق میکند که تا به امروز شخصیتی محبوب و شناختهشده محسوب میشود. “پاپای” (ملوان زبل) هم محصول همین دوران است. دریانوردی دوستداشتنی و عصبانی که با خوردن اسفناج ناگهان نیرویی فوقالعاده مییابد.
تا این زمان قهرمانهای کمیک استریپ ویژگیهای فوق بشری نداشتند و در نهایت یک انسان عادی بودند. اما از اینجا به بعد یک تحول شگرف رخ میدهد. ابرقهرمانها قرار است دنیای کمیک استریپ را زیر و رو کنند.
تولد ابر قهرمان های کمیک
ژوئن سال ۱۹۳۸ شاهد تولد اولین ابر قهرمان تاریخ کمیک استریپ در جهان است. در این ماه اولین شماره از نشریهی “اکشن کمیکس” به بازار میآید. بر روی جلد این شماره تصویری هیجانانگیز نقش بستهاست. مردی با لباسی به رنگ قرمز و آبی که تصویر حرفی مانند s بر روی آن میدرخشد. این مرد به نظر قدرتی فراانسانی دارد چون ماشینی را با دستان خود بلند کرده و آمادهی پرتاب آن است. بله. درست حدس زدید. این مرد همان “سوپرمن” مشهور خودمان است.
اسمش روی خودش است. سوپرمن (Super man) ابر مرد، ابر قهرمان. کسی که میتوانست کارهایی بکند که دیگران توانایی آن را نداشتند. مردی که ساختمانهای محکم را به هم میکوبید. با یک اشارهی چشم میتوانست قطار را با سرعت زیاد نگهدارد و با چشمهایش فولاد را در هم شکافد. بله او سوپرمن است. اولین ابرقهرمان معروف دنیای کمیک استریپها.
سوپر من داستان نوزادی است که توسط والدین خود از سیارهی “کریپتون” با موشک به زمین فرستاده میشود چون کریپتون قرار است منهدم شود. زن و مرد کشاورزی او را پیدا میکنند و به فرزندی میپذیرند. یک روز که پدر کشاورز سوپرمن در حال تعمیر کامیون است با سانحهای مواجه میشود و سوپرمن کوچک هم با دستانش کامیون را بلند میکند و پدر را نجات میدهد و از اینجا معلوم میشود که او نیرویی عجیب و فوقالعاده دارد.
سوپرمن وارد میشود!!
داستان تولد سوپرمن در نوع خودش جالب توجه است. خالقان سوپرمن داستاننویسی به نام “جری سینگل” و طراحی به نام “جو شوستر” هستند. این دو نفر، دو دوست اهل شهر اوهایو آمریکا بودند که در سنین نوجوانی به فکر خلق چنین شخصیتی افتادند. اما ایدهی آنها برای سندیکای روزنامهنگاران چندان هم جالب توجه نبود. آنها میگفتند که سوپرمن شخصیتی غیر قابل قبول است و عمراً نمیتواند مخاطبان را جذب کند. شوستر و سینگل، ۶ سال تمام به تلاش خود ادامه دادند.
جواب رد شنیدن و تحقیر شدن توسط سردبیران برایشان عادی شدهبود. تا اینکه در نهایت با ناشری به نام “مکس گینز” ملاقات کردند. گینز هم طرح آنها را نپذیرفت اما پیشنهاد داد که به سراغ فردی به نام “مایر” بروند که میخواهد عنوان جدیدی چاپ کند و به شخصیتی جدید نیاز دارد. بدین ترتیب بالاخره سوپرمن با دریافت مبلغی ناچیز از ایده به حقیقت پیوست و صد البته خود شما بهتر میتوانید تصور کنید که استقبال فوقالعاده از او تا چه اندازه برای این ناشران تعجب برانگیز بود و تا چه حد برایشان گران تمام شد!!
بتمن، مرد خفاشی
موفقیت خارقالعادهی سوپرمن انتشارات دیگر را هم به فکر انداخت تا ابرقهرمانهایی مشابه با سوپرمن خلق کنند. به این ترتیب انتشاراتی به سراغ شخصی به نام “باب کین” رفت تا یک سوپر من دیگر را بیافریند. باب کین در کودکی عاشق فیلم کلاسیک “خفاش نجوا میکند” محصول سال ۱۹۳۰ بود. در این فیلم کارآگاه داستان شبها به هیئت یک خفاش بزرگ درمیآمد و به نبرد تبهکاران میرفت. از طرفی باب کین عاشق فیلم “نقاب زورو” هم بود. فیلمی که زورو در آن شخصیتی دوگانه داشت. در زندگی عادی و روزمره یک اشرافزادهی بیدستوپا و ضعیف بود و در هنگام پوشیدن لباس به یک مبارز واقعی و جدی برای عدالت تبدیل میشد. پس “بتمن” باب کین با اقتباس از این دو شخصیت آفریدهشد.
البته در ادامه، نویسندگی بتمن به یک نویسندهی توانا به نام “بیل فینگر” سپردهشد و او هم از داستانهای معروف “سه تفنگدار “و “شرلوک هلمز” استفاده کرد تا این شخصیت را جذابتر کند. بتمن از جهاتی از سوپرمن جذابتر بود. برخلاف سوپرمن شخصیتی عبوس و پرخشونت داشت و مثل یک کارآگاه واقعی باهوش و باذکاوت بود. او در اصل یک انسان عادی بود که با ابزارهای عجیب خود به یک ابرانسان تبدیل میشد و تواناییهای کارآگاهیاش حسابی مرموزش میکرد.
بتمن و سوپرمن هم گروه میشوند
دی سی کمیکس یکی از برجستهترین انتشارات کمیک استریپ در آمریکا و جهان است که از سال ۱۹۳۴ شروع به فعالیت میکند. این انتشارات صاحب بزرگترین ابرقهرمانهای کمیک استریپ دنیا مانند سوپرمن و بتمن است. در سال ۱۹۳۹ دی سی تصمیم میگیرد تا داستان این دو ابرقهرمان محبوب یعنی سوپرمن و بتمن را باهم ادغام کند. بنابراین سوپرمن و بتمن از اینجا به بعد با یکدیگر همگروه میشوند و به جنگ تبهکاران میروند.
خانم شگفتانگیز، اولین زن ابرقهرمان
وقتی سری به اولین کمیکاستریپهای قهرمانی میزنیم به هیچوجه زنی در آنها نمییابیم. زنها یا نامزد قهرماناند یا دخترانی که به هر صورت باید به وسیلهی مرد ابرقهرمان نجات پیدا کنند. این مساله اعتراض “ویلیام مولتون” روانشناس را در پی دارد که از یکی منتقدین اجتماعی بوده و اعتقاد داشت که فضایی این داستانها فضایی مردسالارانه است. پس سردبیر یک مجلهی کمیک از او میخواهد تا یک پیشنهاد مفید و سازنده ارائه کند. بنابراین مولتون برای اولین بار یک قهرمان زن میآفرید که از لحاظ توانایی همسنگ با ابرقهرمانهای مرد است. به این ترتیب خانم شگفتانگیز آفریده میشود که به خوبی دیگر ابرقهرمانها میتواند نظر مخاطبان را به خود جلب کند.
انتشارات مارول کمیکس و چهار شگفتانگیز
هر چند دیسی کمیکس از برجستهترین کمپانیهای حوزهی کمیک استریپ در آمریکاست. اما شرکت انتشاراتی مارول کمیکس در حال حاضر بزرگترین انتشارات ابرقهرمانی در تمام دنیا محسوب میشود. از روی قهرمانان این انتشارات تا به حال فیلم، انیمیشن، اسباببازی، بازیهای کامپیوتری و… بسیاری ساختهشدهاست. موفقیت این انتشارت مدیون سردبیر بینظیر آن به نام “استن لی” بودهاست.
استن لی برای ایجاد تحولی جدی در انتشاراتی که در آن کار میکرد به سراغ دوست طراح خود “جک کربی” رفت و این دو با یکدیگر در سال۱۹۶۱ کمیک استریپ مهم “چهار شگفتانگیز” را آفریدند. این داستان در زمان خود انقلابی به پا کرد و تمام قوانین کمیکاستریپهای سنتی را در هم ریخت و رکورد فروش را شکست. چهار شگفتانگیز داستان یک خانوادهی ابرقهرمان است. خانوادهای که در عین ابرقهرمان بودن از مشکلات ملموس خانوادگی هم رنج میبرند. برخلاف پیشینیان شنل به تن نمیکنند و به هیچوجه برای دیگران ناشناخته نیستند.
چهار شگفتانگیز داستان چهار نفر است که با موشک، راهی کرهی ماه میشوند ولی در بین راه با اصابت اشعهای کیهانی به انسانهایی شگفتانگیز تبدیل میشوند. یک نفر میتواند اندام خود را دراز کند. دیگری خاصیت نامرئی شدن دارد. سومی به گلولهای از آتش تبدیل میشود و آخری توانایی تبدیل شدن به یک هیولای سنگی نارنجی رنگ را دارد.
اسپایدرمن محبوبترین ابر قهرمان مارول کمیکس
اسپایدرمن بدون شک یکی از محبوبترین ابرقهرمانهای کمیک استریپ در کل جهان است. خلق اسپایدرمن هم مانند سوپرمن داستان جالبی دارد. “استن لی” سردبیر مارول کمیکس در سال ۱۹۶۲ به این فکر میافتد که با کمک طراحی به نام “استیو دیتکو” یک کاراکتر جدید و کاملا متفاوت با دیگر شخصیتهای مارول کمیکس بیافریند. اما هنگامی که استن لی برای معرفی ایدهی جدید خود نزد رئیس مارول میرود. رئیس به هیچوجه از پیشنهاد او استقبال نمیکند. به نظر رئیس، مرد عنکبوتی به هیچ وجه مناسب نیست چون مردم از عنکبوتها بدشان میآید. از طرف دیگر هم یک نوجوان که نمیتواند قهرمان باشد. یک نوجوان در نهایت صرفا میتواند در نقش دستیار قهرمان ظاهر شود.
با مخالفت رئیس، انتشار داستان اسپایدرمن به تعویق میافتد. تا اینکه روز موعود فرا میرسد. قرار است چاپ یکی از مجلات مارول کمیکس که فروش کمی دارد متوقف شود. نوشتن این شماره از مجله به استن لی واگذار میشود. از آنجا که شمارهی آخر چنین مجلهای خیلی مورد توجه قرار نمیگیرد. استن لی فرصت را غنیمت میشمارد و داستان اسپایدرمن را در آن قرار میدهد. با استقبال بینظیر مردم از این شماره از مجله رئیس مارول کمیکس هم به سراغ استن لی میرود و به او یادآوری میکند که چقدر از این ایدهی اسپایدرمن از اول خوشش آمدهاست!!!
اسپایدرمن قصهی نوجوانی به نام “پیتر پارکر” که یک بچه مثبت واقعی است. یک بچهی درسخوان و مظلوم در عین حال دستوپا چلفتی و ضعیف. پیتر یک روز توسط یک عنکبوت رادیواکتیو گزیده میشود و از آن زمان به بعد به نیروهایی اعجابانگیز دست مییابد. او در ادامهی داستان عهد میبندد که با نیروی فوقالعادهی خود به نجات افراد تحت ستم برود. او با بقیهی ابر قهرمان ها فرق دارد. هرچند که قهرمان است اما با مشکلات خانوادگی و مالی و… بسیاری دست و پنجه نرم میکند و همین ویژگیها او را برای خوانندگان کم سن و سال آن زمان واقعپذیرتر و دلنشین است.
در شمارهی ۱۲۱ و۱۲۲ مجلهی اسپایدرمن معشوقهی پیتر به دست دشمنش کشته میشود که این یک تحول جدی در عالم کمیک استریپ است و تحولی که به خوانندگان یادآوری میکند که حتی ابرقهرمانهای داستان هم از گزند حوادث در امان نیستند. از این به بعد فضای داستانهای ابرقهرمانی تیره و تارتر میشوند و حتی گاهی خود قهرمانهای کمیکاستریپ هم بیرحمتر میشوند. از دیگر ابر قهرمان های شرکت مارول میتوان به هالک و ایکسمن، ماجراجویان و… اشاره کرد.
حرکت به سوی قهرمانان خشن
در دهه ۷۰ میلادی با ظهور شخصیت “ولورین” در داستان هالک، قهرمانهای کمیک استریپ به سوی قهرمانانی خشن حرکت میکنند. تا آن زمان قهرمانهای کمیک استریپ دشمن خود را نمیکشتند. اما ولورین این کار را میکند. بعدتر حتی شخصیت خشن “کیفردهنده” آفریده میشود که پلیس را در مبارزه با خلافکاران ضعیف میداند و خود وارد عمل میشود که این داستان با توجه به فضای نا امن جامعهی آمریکا از نظر جرم و جنایت در دههی ۱۹۸۰ بسیار مورد استقبال قرار میگیرد. سبق و سیاق داستانهای کمیک استریپ به سویی میرود که مرز میان قهرمان و جنایتکار کمرنگ میشود. حتی شخصیتی مانند “جوکر” خلق میشود که در اصل قاتلی است که از مشکلات روانی رنج میبرد.
کمیک استریپ و سینما
پیوند کمیک استریپ و سینما برای هر دو پر ثمر بودهاست. فیلمسازان به سراغ کمیک استریپهایی میرفتند که قبلتر در بین مخاطبان امتحان خود را پس داده بودند و از این طریق فیلمهای موفقی میساختند. کمیک استریپها هم با این فیلمهای هالیودی اعتبار بیشتری مییافتند و در جهان بیشتر شناخته میشدند و محصولات دیگری مانند اسباببازی، انیمشین و بازی ویدیویی هم به دنبال این موفقیتها بازار را پر میکردند. از شما چه پنهان چه بسا بسیاری از این ابر قهرمان های کمیک استریپ بدون صنعت فیلمسازی امروز موجوداتی فراموششده بودند.
__________________________________________________________________________________________________
- کتاب “تاریخچه تحلیلی کمیک استریپ” ترجمه و تالیف مهدی ترابی مهربانی
- مقاله “نقش و رابطهی قهرمانان کمیک استریپ در هویت یابی فردی و اجتماعی مخاطب” نوشتهی شیوا بیرانوند
- کتاب کمیک استریپ و آموزش اثر سروش سوزنگر و محمد زادمهر