چرا این کتاب را بخوانیم؟
حضور کاروانیان را در اطراف خود احساس نمیکرد. خیره شده بود به افقهای دوردست و گاه و بیگاه چشمهایش با قطرات زلال اشک پوشیده میشد. کاروان از مرو به سوی مدینه میرفت. از میان بیابانها و صحراها، از کنار باغها و مزارع رنگارنگ. اما حواس دعبل جای دیگری بود، دلش همان اول مسیر جامانده بود. همانجا که پیرمرد برای علی ابن موسی الرضا (ع) شعر میخواند. به خاطر میآورد که شعر میخواند و چشمان مهربان امام با زلالی اشک شسته میشد. تار و پود شعرش، از اشکها و مظلومیتها بود از ظلمی که حاکمان جور در حق اهل بیت روا داشته بودند. خاطرهی آن لحظه وجودش را غرق محبت میکرد. آن لحظه که میخواند:
” غنایم ایشان را میبینی که میان دیگران قسمت شده و دستهایشان از غنایم خودشان خالیست.” دل امام لرزید. ” آری دعبل، راست میگویی”
کاروان در کنار رودخانهای خروشان ایستاد. پیرمرد بر روی تخته سنگ نشست. چشمش به بارها و وسایلش بود، کالای گرانبهایی با خود از این سفر به سوغات آورده بود. یک پیراهن، یک پیراهن معمولی … البته ظاهرش معمولی بود اما برای پیرمرد از همه داراییهای زندگی عزیزتر بود. امام رضا(ع) پیراهن را به دعبل هدیه داده و گفتهبود : ” به برکت این لباس از خطر محفوظ خواهی ماند”.
دعبل در خیال بود. دشت آرام بود. ناگهان صدای فریاد و خروش به هوا برخاست. فضا از غبار تاختوتاز اسبسواران آکنده شد. دلها پر از وحشت شدهبود. کاروانیان فریاد میزدند” راهزنها! راهزنها!”. پیرمرد توان فرار کردن نداشت پس همانجا برروی تخته سنگ برجای ماند. صداها بیشتر و بیشتر در هم میپیچید. صدای قهقهی راهزنان، فریاد مردم، نالهی پیرمرد و صدایی در دور دست که میگفت “به برکت این لباس از خطر در امان خواهی بود دعبل …”
کتاب راز دعبل شامل چه بخشهایی است ؟
کتاب داستان راز دعبل، روایت دعبل بن علی خزاعی شاعر اهل بیت(ع) است. دعبل به تازگی در محضر حضرت رضا(ع) شعری در رثای اهل بیت(ع) و ظلمهای وارد برایشان میخواند که مورد توجه امام واقع میشود. حال دعبل همراه با کاروانی از مرو به سوی مدینه میرود که حوادثی در این مسیر برای او به وقوع میپیوندد. روایت داستان این شاعر اهل بیت به زبانی ساده و با تصاویری زیبا همراه میشود و میکوشد تا مخاطبان را بیشتر در فضای وقایع رخ داده قرار دهد.
کتاب راز دعبل به همهی نوجوانانی پیشنهاد میشود که میخواهند آثار محبّت نسبت به خاندان اهلبیت(ع) را در قالب داستان زندگی پیرمردی خمیده و فرتوت و عاشق بیابند. میخواهند با پیرمرد و کاروانش همراه شوند و تا سرمنزل محبت امام رضا (ع) پیش روند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.