چرا این کتاب را بخوانیم؟
پریشان بود. آرامش نداشت. مدام چشمش به در بود. با هر صدایی از جا میپرید. نکند اقوام و بستگان به موقع به آخرین سخنان امام نرسند. کولهباری از غم بر دل سالمه، کنیز خانهی امام جعفرصادق(ع) سنگینی میکرد. منصور خلیفهی عباسی چندبار پیش از این نیز امام را مسموم کردهبود اما اینبار فرق میکرد. این بار دیگر جنایت منصور تیری نبود که به سنگ خوردهباشد، انگور زهرآگینش آرام آرام برجان عزیز امام نشسته بود و روح حیات را از ایشان میربود. چه غمانگیز بود دیدار امام درحالی که با چهرهای رنجور و تکیده بر بستر افتاده بود!
اقوام کم کم جمع شدند. “ام حمیده” همسر امام اشک میریخت. دل سالمه آشوب بود. یاد ابونصر افتاد، یار باوفای امام که سخنان ایشان را ثبت و ضبط میکرد. با عجله برخاست باید نزد ابونصر میرفت. نکند این یار همیشگی به واپسین سخنان امام نرسد. یعنی کلام مهم و پایانی امام چه بود که میخواست همه آن را بشنوند؟
امام چشم گشود. به سختی سر تکان داد. یکی از اقوام با صدای بلند گریست. لبخندی بر لبان امام نقش بست.” چرا گریه میکنی ؟… گریه نکن. هر اتفاقی برای مومن بیافتد خوب است. اگر تمام اعضای تنش را ببرند بازهم خوب است. اگر صاحب همه چیز روی زمین باشد، بازهم خوب است.”
چه سخن دل نشینی! نکند این آخرین سخن باشد. سالمه پریشان بود. لحظات امام رو به پایان میرفت. چشمانش فروافتاد. چه سالهای بسیاری که این خانه مامن سخنان زیبا و آسمانی شده بود و حال برای این کلام آخر چقدر فرصت تنگ بود! غم واندوه در فضا موج میزد. امام آرام چشمانش را گشود. همه منتظر واپسین کلام بودند، این آخرین و مهمترین سخن….
کتاب آخرین سخن شامل چه بخشهایی است ؟
کتاب آخرین سخن، روایت آخرین کلام و وصیت امام جعفرصادق(ع) به اقوام و بستگان خویش است. این واقعه از زبان سالمه، کنیز خانه و همدم “ام حمیده” همسر امام روایت میشود. سالمه به درخواست امام، افرادی را برای یافتن اقوام ایشان راهی مینماید و خود شاهد آخرین وصیت حضرت میباشد. تصاویر زیبای کتاب در کنار روایت آخرین سخن مینشینند تا ما را بیشتر در فضای واقعی داستان قرار بدهند.
کتاب آخرین سخن به همهی نوجوانانی پیشنهاد میشود که میخواهند آخرین کلام و وصیت امام جعفرصادق(ع) را با گوش جان دریابند و تا ابد آن را در اعماق وجود خویش به خاطر بسپارند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.