مادر، ضریح، کبوتر نوشته فریبا کلهر داستانی مذهبی برای کودکان درباره توسل به بزرگان دینی است.
قسمتی از این کتاب مادر، ضریح، کبوتر
خورشــید کــم کــم از دور دســتها طلــوع مــیکــرد. امیــن از کوچــههــای باریــک و خیابانهــای خلـوت گذشـت. هنـوز شـبنم صبحگاهـی بخـار نشـده بـود کـه بـه امـامزاده صالـح رسـید. وارد حـرم شـد و گونـهاش را بـه ضریـح چسـباند. چشـمانش را کـه بسـت بـا اشـتیاق غـم آلـودی گفـت: «سلام. سلام. سلام»
بعـد، بـی آنکـه بخواهـد اشـکهایش سـرازیر شـد و ادامـه داد: «مـن امـروز تنهـا آمـده ام! مـادرم مریـض بـود و نتوانسـت بیایـد. مـن آمـده ام تـا بـرای خـوب شـدن او دعـا کنـم. مـی دانـی، ا گـر مـادر بمیـرد، دیگـر چـه کسـی هسـت کـه مـن و خواهـرم را دوسـت داشـته باشـد؟»
امیـن تکـرار کـرد: «اگـر مـادر بمیـرد، اگـر مـادر بمیـرد.» ایـن جملـه در دلـش انعـکاس دلهـره آوری داشـت. امیــن ضریــح را بوســید و تمــام وجــودش از بــوی گلاب لبریــز شــد. اشــکهایش را پــا ک کــرد، نفـس عمیقـی کشـید و گفـت: «یـا امـام زاده صالـح ! مـادرم همیشـه اینجـا مـیآمـد و بـا شـما حـرف مـیزد. حالا کـه مریـض شـده اسـت، کاری کـن کـه خـوب بشـود.» همه کودکان علاقهمند به داستان مخاطبان این کتاباند.
درباره نویسنده
فریبا کلهر جوایز معتبر متعددی را از آن خود کرده است. از جایزه کتاب سال که تاکنون دوبار دریافت کرده تا نشان ماه و تقدیر نامههایی از کانون پرورش و مجلهٔ سروش نوجوان و مجلهٔ سلام بچهها و جایزه پروین و … و ده ها جایزه و دیپلم افتخار. او در سال ۱۳۹۱ بعد از دریافت دو لوح تقدیر جایزه پروین برای رمان بازگشت هرداد و قصههای نارنجی اعلام کرد برای فرصت دادن به نویسندههای جوان و تازه کار کتابهایش را کاندیدای هیچ جایزه داخلی نکنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.