چرا این کتاب را بخوانیم؟
پیرمرد و دریا سالها بود که همراه و همدم یک دیگر بودند. دریا با بیکرانگی خود هرروز میزبان پیرمرد و قایق کوچکش میشد و پیرمرد هم ساعتهای طولانی به انتظار مینشست تا عاقبت قلاب ماهیگیریاش تکان بخورد و دستان سخاوتمند دریا روزی آن روز او و خانوادهاش را تقدیم نماید.
اما چند وقتی میشد که اوضاع رو به راه نبود و چرخ بر وفق مراد نمیچرخید. قسمت پیرمرد از دریای پر از گنج و روزی یا قلاب خالی بود یا ماهیان کوچک کم جان. کار دیگری هم بلد نبود تا به آن بپردازد. چشمان منتظر فرزندان و طعنه و کنایهی ماهی فروشان قسمت هر روزهی پیرمرد شده بود و رویای ماهی بزرگتر آرزوی هرشب او.
پیرمرد ماهیگیر این بار که به صید ماهی رفت دل را به دریا زد و با بانگ بلند فریاد برآورد که” الهی به امید تو!” چشمانش پر از اشک شد و وجودش لبریز از نیاز. با تمام وجود، خدا را خواند. همسر، فرزندان و … همه چشم انتظار او بودند.
” خدایا نا امیدم مکن”
قلاب را در آب انداخت. شاید قلاب عزیز این بار صید خوبی از دریا برای او به ارمغان میآورد.
انتظار کشید، انتظار و انتظار و انتظار …
قلاب تکان میخورد. پیرمرد به سختی قلاب را میکشید. سنگین شده بود. باورش نمیشد. دستان سخاوتمند دریا این بار سرنوشت دیگری را برای او رقم زده بود …
کتاب پیرمرد و دریا شامل چه بخشهایی است ؟
کتاب پیرمرد و دریا داستانی کمیک استریپ برای ردهی سنی نوجوانان به قلم سید محمد صادق محدث و به تصویرگری میلاد منصورفر است و قصهی پیرمرد ماهیگیری را روایت میکند که تنها از راه صید ماهی امرار معاش مینماید. به تازگی روزی کمتری نصیب پیرمرد میشود و روزگار روی خوشی به او نشان نمیدهد. پیرمرد داستان ما مسخرهی بازار ماهیفروشان شده و از روی خانوادهی خود شرمگین است و هرشب به امید روزی بیشتر به خواب فرو میرود. روزی با تمام وجود به خداوند رو میکند و از همین نقطهاست که اتفاقات بینظیری برای او به وقوع میپیوندد.
کتاب پیرمرد و دریا به همهی نوجوانانی پیشنهاد میشود که میخواهند معنای واقعی لطف خداوند را در سختترین روزهای زندگی دریابند و با توکل به او همواره نسبت به دریای بیکران رحمت الهی امیدوار باشند و تنها و تنها از او روزی بطلبند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.